پاورپوینت مبانی نظری معماری پدیده مفهوم گرا در معماری
فهرست
مبانی نظری معماری
پدیده مفهوم گرا در معماری
شناخت
شکل
رمز اصلی در راه باز شناخت ویژگی های معنوی ای که در هر شکلی نهفته است
پنج موجودیت قابل تفکیک و تمییز زیر امکان دهند که از شکلی داده شده مفهومی
معین به دست آید
lشخص سازنده شکل
شکل یا قواره
محیطی سازنده
1- طرح گمانه ای
2طرح ادغامی
3طرح ترجمانی
4طرح بهینه یی
از ادبیات معاصر ایران به عطار
گنجینه فرهنگ و ادب ایران
ادراک
دیدگاه ها
نظریه ها
تحلیلی نهایی وجود چهار گرایش اصلی
الف – معماری مفهومی
ب – معماری به مثابه خطابه
پ – معماری آنترو پومورفیک
ت – معماری سانحه
ایراچه
اول – ارزشها :
دوم – سنت ها:
سوم – اندیشه ها:
چهارم – مفهوم ها:
پنجم – بستر های فرهنگی :
تاثیر پذیری های متقابل میان عامل های پنج گانه ،
هرآنچه آدمی می بیند جز بر ذهن او نمی نشیند و آ نچه از جهان بیرونی بر ذهن
وی منقوش یا مرتسم می شود تنها به زعم او است که عینی تواند بود.
نزدیک شدن به آنچه در باب ادراک معماری شنیدنی است و مفید ، قصد ما است . و
بدیهی است که پیمودن چنین راهی چندان ساده نیست زیرا معماری نمیتواند آنچه
در دل نهفته دارد را یکسره و آشکارا بیان دارد.
معماری ذاتی هنری دارد و بر تواناییهای آفرینشی و بر تصورهای معمار متکی
است ؛ و میدانیم که از این روی است که به معمار و معماری از طریق شناخت
محیطی که به اینها تشخص و هویت بخشیده است می توانیم راه یابیم .
شناختی که بر پایه اش اظهار نظر خواهیم کرد نسبی و محدود است ؛ و به حقیقت
های نهفته در آنچه عینی و واقعی اش می نامیم نمی توانیم به آسانی و به کمال
برسیم و هر آنچه در آخرین تحلیل برداشت مان خواهد بود می تواند از سوی شخص
دیگری که حتی همان راه ما را برای ادراک و دریافتهای معماری طی کرده است
قابل قبول نباشد .
آدمی بر اساس آنچه در ذهن خود دارد با هر ماده شکل گرفته ای رابطه برقرار
می کند؛ رابطه ای که به گفته کانتونی نحوه رفتار وی را تعیین می کند ؛
رابطه ای که با جسمیت یا وجود ماده ای همزاد دانسته می شود؛ و رابطه ای که
نه یکسویه می ماند و نه تنها بر یک گونه نیرو استوار است زیرا وابسته به
مرکزی از نیروها ست.
شکل یکی از پنج وجودی است که به دریافت معنی اش کمک می کنند یعنی شکل نمی
تواند به تنهایی رساننده چیزی مفهومی- ارزشی –معنوی-نمادین باشد که سازنده
ای ،روزی دور یا نزدیک ، بر وجود کالبدی یا ماده ای خاصی نهاده است ، مفهوم
شکل از خود آن مستقیما بر نمی آید .
تصویر نهایی یا شکلی که بر جهان ذهنی بیننده نقش می بندد و برای وی حقیقی
می شود در همه حال تاثیر پذیر از تمامی تصویر های متشابه و متفاوت و نیز
متضادی است که بیننده به عمر خود ، پیشتر دیده است.
شکل یکی از واژه هایی است که در زبان غنی و ریشه دار ما به گونه ای کم یا
بیش رسا کار نقل مطلب مفهومی را به عهده دارند .
هر شکلی می تواند هم نمایانگر ویژه گی هایی گذرا و دگرگون شونده در طول
زمان باشد و هم نشان دهنده مجموعه مشخصه هایی که ثبات یافته و ماندگار به
نظر می رسد.
از دیدگاه ما شکل سوای اینکه تنها راه ممکن برای انتقال مفهومی خاص از سوی
آفرییننده برای بهره وری کننده است ، از مجموعه مشخصه هایی نیز برخوردار
است که به آن توان کارایی میبخشد ؛ به سخن دیگر ، برای تمامی آدمیان ، شکل
تنها وسیله بازگو کردن مفهوم است و شکل – به این قصد – نمی تواند دارای
شالوده ای معین نباشد .
رمز اصلی در راه باز شناخت ویژگی های معنوی ای که در هر شکلی نهفته است ،
جز از راه مرافقت هایی که میان : سازنده شکل ، خود شکل ، محیطی که شکل در
آن مستقر یافته و نیز شخص مشاهده کننده صورت می گیرند ، به دست داده نمی شود.
توان های نهفته در شکل ، می تواند از سوی سازنده اثری که مورد توجه است و
به آن پرداخته ایم تصویر شده باشند اما معین نیست که بهنگام دریافت از سوی
هر شخص دیگری همان هایی از آب درآیند که منظور بوده اند
چنان که گفتیم مرافقت لازم است تا پنج موجودیت قابل تفکیک و تمییز زیر
امکان دهند که از شکلی داده شده مفهومی معین به دست آید ؛ اینها ، بی الویت
عبارتند از :
1- شخص سازنده شکل ، جهان درونی تجربی او ؛ چیزی که به چندی ها و چونی های
ابزارهایی که در اختیار دارد وابسته می شود و به توان آفرینشی او .
2- شکل یا قواره ، چه به عنوان یک نماد به میان آورده شود و چه به مثابه
علامتی که باید پیامی خاص را انتقال دهد ؛ امری است که به چگونگی های
ترکیبی اجزا و عناصر سازنده اش وابسته می شود.
3- شخصی که – یا اشخاصی که – شکل یا قواره در دسترس او قرار می گیرد تا به
شناخت آن دست یابد و شناسنده خوانده می شود؛ «شناختی که چه از راه دیدی ،
چه بر سبیل علامت شناسی ، چه از راه شنیدی ، چه از راه لمس مستقیم » تحقق
می یابد .
4- محیطی که هم سازنده هم ساخته و هم سنجش کننده را در بر گرفته است وهم
خود در آنها (بر یکایک آنها ، هر کدام به شکلی معین ) اثر می گذارد و هم به
سبب و در همزمانی با ، به میدان محیطی در آمدن هر یک از این سه و هر سه
تعادلی تازه پیدا می کند.
5- شخصی یا اشخاصی که نتیجه جستجوهایی که صورت گرفته اند به وی روی می کند؛
از راه یا به وسیله هر گونه ابزاری که بخواهی و مفید بدانی.
« گوردن پاسک » در تشریح شرایط خاصی که آفریننده طراح در آن قرار می گیرد
تا در پی درخواستی معین و یا برانگیخته شدنی ، به هر نحو ، شکلی را به
میدان روزمره بیاورد ، چهار گونه طرح را قابل تفکیک می داند که از دیدگاه
ما شناختشان میتواند روشنگر ظرافت مقوله شکل باشد به چهار گونه طرحی که از
چهار وضعیت متفاوت طراح طرح زاده می شوند نگاه میکنیم :
1- طرح گمانه ای ، ( که به منظور استقرا در اختیار دیگران قرار می گیرد و
نمونه ای قابل تکرار از طرح مورد نظر را ارائه می دهد) .
2- طرح ادغامی – تکمیلی ( که به جدیتی خاص و عمیقا به آفرینش قواره ای می
پردازد که بخش یا جزئی از آن مفقود شده ؛ چیزی که به ارایه مجموعه ای از
ایده ها یا وضعیت هایی نو منجر تواند شد ) .
3- طرح ترجمانی ، (که بر مبنای علامتهایی که در زبانی زنده جاری اند ، در
هر دانش یا رشته ای که آفرینشی به شمار می آید ، پیامی نو میشود و بر مبنای
چگونگی های روند ادراکی مردمان ، حدیثی نو به شمار می آید)
4- طرح بهینه یی ( که بر اساس محدودیت ها و الزام ها و تنگناهای داده شده –
جایی که داده های فنی و فنی – کاربردی سخت تعیین کننده می شوند – اما با
آزادی عمل ، قواره ای طرح می شود تا پاسخگوی نیازی خاص گردد .
-در باب ادراک ، در گستره ی فرهنگ و ادب ایران زمین
تعریف بر گرفته از یادداشتهای فروزانفر ، به تدوین رنجبر ، بیش از سایر
منابعی که در اختیار داریم می تواند به شناخت زمینه های اندیشه یی ایرانیان
در باب ادراک کمک کند در این تعریف از جمله چنین می خوانیم :
« ادراکات حسی فرع و ظل ادراکات حقیقی است و آنچه در واقع به صفت ادراک
متصف می گردد همان جان انسانی است که تمام ادراکات سرمایه از دریای هستی او
میگیرد با این تفاوت که ادراک نفسانی محدود نیست وادراک حسی در چنبره ی
محدودیت گرفتار است .مثلا نفس انسانی سمیع و بصیر است و در آن واحد به این
دو صفت موصوف می شود در صورتی که قوه سامعه تنها مسمومات را در می یابد و
باصره تنها موجودات را ، پس ادراک حسی به منزله ی مرکب و ادراک حقیقی ، در
حکم سوار است که اسب رادر زیر فرمان دارد .
و دیگر توضیحات………………………